به گزارش شهرآرانیوز؛ همانطور که پیش از این هم گفته شد، «کتابگرد» را برای آنهایی مینویسیم که در میان قفسههای کتاب وقت که نه، زندگی میگذرانند. کتابگرد ماجرای خو کردن به عطر صفحاتی است که تازه از ماشین چاپ بیرون آمده و به کتابفروشیهای شهر رسیده تا در قفسه تازهها سکونت آغاز کند.
در این قسمت از کتابگرد به اسم رمانهای خارجی بر خوردهایم که علاوه بر تازهچاپ بودنشان مدال پرفروشهای شهر را نیز با خودشان حمل میکنند. لازم است پیش از بررسیشان بگوییم که برای جمعآوری این اسامی قدردان کتابفروشیهای شهر (پردیس کتاب، شهر کتاب شاهنامه، بوکتاب و...) هستیم.
کارتپستالهایی با تصویر آسمان آبی و ابرهای سفید، در پاکتی بینام ونشان، به دست چهار هزار منتقد ادبی رسید. دسامبر بود و پشت کارتپستال نوشته بودند: اول فوریه حتی نمیتوانید تصور کنید که در انتظار چه شاهکاری هستید؛ و این پیشدرآمدی بود برای کتابی که اول فوریه ۱۹۹۶، «ادبیات پستمدرن» را تا مدتها گیج و مبهوت کرد و بعد لرزهای به اندام ادبیات انداخت؛ کتابی که شیرهی جان «دیوید فاستر والاس» را مکیده بود؛ «مزاح بیپایان». کتاب «مزاح بی پایان» که در سال ۱۹۹۶ منتشر شده است، در آیندهای نزدیک میگذرد.
داستان به یک فیلم گمشده میپردازد: فیلمی که خاصیتی مرگبار دارد و سازندهاش در دسترس نیست. این فیلم و سازندهاش به گونههای مختلف، حلقهی اتصال چندین خط داستان میشوند: یک مرکز بازپروری اعتیاد، پر از آدمهایی که به ته خط رسیدهاند و حالا میخواهند از نو شروع کنند؛ یک آکادمی تنیس و نوجوانهایی که باید آمادهی حضور در «نمایش» شوند؛ یک گروهکِ تروریستی؛ و خانوادهای که «والاس» ساختارش را از «برادران کارامازوف» وام گرفته و شخصیتهایش را از هملت.
از متن اصلی به پانویسها میپریم و تا برگردیم ممکن است یک قصهی دیگر خوانده باشیم. «والاس» در کتاب «مزاح بیپایان» امکانی را فراهم میکند برای عمیقتر دیدنِ خودمان و روزگارمان، آنچه بودیم، هستیم و حتی خواهیم بود؛ همانگونه که آن آیندهی نزدیک در سال ۱۹۹۶، اکنون به لحظهی حال ما تبدیل شده است.
موضوع کتاب شریک در مورد شخصیتی به نام پاتریک که پیشتر در یک شرکت حقوقی در میسیسیپی بهعنوان شریکی جوان کار میکرده است. او مورد اعتماد همۀ اعضای شرکت بود، تا اینکه نود میلیون دلار از شرکت دزدی و سپس فرار کرد. وی چهار سال توانست بهخوبی از دست مردان ثروتمند و قدرتمندی که بهدنبالش بودند فرار کند تا اینکه سرانجام در جنگلهای برزیل به دام افتاد. حالا قرار است پاتریک را به خانه بازگردانند و دادگاهی جنجالی برایش تشکیل شود.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: اوا با هواپیمایی به مقصد نیویورک، میامی را ترک کرد.در نیویورک سوار بر کنکورد شد و به پاریس عزیمت نمود. پرواز با کنکورد تجملی مناسب حال اشخاص بسیار ثروتمند بود. اما او از حالا خود را به عنوان زنی بسیار ثروتمند میدید. او از پاریس به نیس رفت و از آنجا با اتومبیل از جادههای زیبای بیرون شهر به مقصد اکس – آن – پروانس رفت. سفری که او و پاتریک، تقریبا یک سال پیش انجام داده بودند. این نخستین باری بود که پاتریک کشور برزیل را ترک میکرد. او از عبور از مرزهای اروپایی، وحشتی عظیم داشت.
حتی با وجود در دست داشتن گذرنامهای جعلی و کاملا بی نقص و کامل. تمام برزیلی ها، به هر چیز فرانسه عشق میورزند و تقریبا تمام اشخاص ادیب و فرهنگدوست و فرهیخته با زبان و فرهنگ و ادبیات فرانسوی آشنایی دارند. آنان سوئیتی در ویلاگالیسی اجاره کرده بودند. آنجا مهمانسرایی بسیار زیبا و گرانقیمت در خارج از شهر اکس بود.
این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۹۵ انتشار یافت. «رودی بیلر» زمانی امید داشت که به دانشکدهی حقوق برود و یک زندگی بی نقص را برای خود بسازد. او، اما حالا نه شغلی دارد و نه امیدی به جز یک چیز: پروندهای مربوط به یک شرکت بیمه که ممکن است به یک دادخواهی رسمی تبدیل شود، البته در صورتی که «رودی» راهی برای طرح آن در دادگاه پیدا کند. زمانی که «رودی» به دادگاه میرود، تیمی مجرب از وکلای شرکت برای دیدار با او آنجا هستند. او خیلی زود وارد کابوسی از دروغها و حیلههای حقوقی میشود. پروندهای که در ابتدا کم اهمیت جلوه میکرد، حالا به جنگی چند میلیون دلاری و مخاطره آمیز تبدیل شده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: بعضی آدمها بیشتر از مغز، دل و جرئت دارند. لطفا پنجاه سال دیگر از کار و تفریح به من بده، و بعد مرگی سریع وقتی در خواب هستم.
هر کسی میتواند یک قزل آلا را کباب کند. هنر واقعی، صید آن موجود لعنتی است.
کتاب پرتره گناه نوشته احمد امید با ترجمه عارف جمشیدی از نشر ثالث به چاپ رسیده است. نوآری جذاب از کلاسیکهای احمد امید، معروفترین جنایی نویس شرق. اثری پراحساس و تأمل برانگیز، نگاهی انسانی به تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر ترکیه. رمانی که نگاهتان را به نوآرهای جنایی تغییر میدهد. تمام صفحات کتاب، جستجوی سِدات، مأمور ارشد سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه، است برای یافتن دختری که به او عشق میورزید و به طرز مرموزی گم شده است.
رمانی که همچون آثار دیگر احمد امید، مانند خاطره استانبول و روزی روزگاری آناتولی، که پیشتر به قلم همین مترجم منتشر شده اند، مخاطب را با خود به هزارتوی داستانی گیرا و مهیج میکشاند.
تونینو بناکیستا فیلم نامه نویس و نویسنده فرانسوی ایتالیایی تبار متولد ۱۹۶۱ است. درمورد این کتاب میخواهم به یادداشتی بسنده کنم که نویسنده برایمان گذاشته است. نویسنده میخواهد اثرش مخفی بماند و مختصر درموردش گفته شود تا ادمها بتوانند مخاطباش باشند و بعد درموردش صحبت کنند. بناکوئیستا میگوید:
همه چیز از قبل در من مدفون شده بود. چیزی میان تراژدی یونانی و کمدی ایتالیایی دیگر نمیدانی در کدام ژانر هستی، در درامی که باید جلوی خنده ات را بگیری یا در کمدی مضحکی که حال و هوای غریبی دارد. نه شکوه ای، نه درسی، نه حکمتی. فقط چکامهای شکست خورده، شعری در مدح قدرت مطلق بی معنایی در تقابل با منطق، بینشی فرای خوشبختی و تیره بختی.
دبیران مجلهی اپرا با بررسی دوبارهی آرشیو ۱۵ سالهی غنی این مجله، مجموعهای از داستانهایی روحبخش و زیبا را در این کتاب گردآوری کردهاند. این مجلهی مشهور و پرطرفدار ماهانه مطالبی موثر را منتشر میکند که شما را در جهت زندگی مثبت هدایت میکند و زمینهساز تحولاتی کوچک و بزرگ در حوزههای گوناگون زندگی میشوند. نثر این مطالب شوخطبعانه و همراه با صمیمیت فراوان است که تصویری از لحظات شاد را پیش چشمان شما مجسم میکند. کتاب کوچک خوشبختی (O's Little Book of Happiness) همانگونه که از نامش پیداست مطالبی کوتاه، اما تاثیرگذار در مورد خوشبختی حقیقی است و با ترکیبی از صداقت و شوخطبعی توصیههایی کارآمد را ارائه میدهد تا از صمیم قلب به آیندهای روشن امید داشته باشید.
شما با خواندن کتاب حاضر مسیری لذتبخش را طی میکنید تا به شعار اصلی این مجله که «بهتر از آنچه که هستیم بشویم» برسید و از همه چیز الهام بگیرید، از عشق ماندگار گرفته تا غذاهایی لذیذ. نویسندگان این مجموعه راهکارهایی را در دل روایتهای خود گنجاندهاند که به شما کمک میکند که خودتان را بیشتر و عمیقتر دوست داشته باشید، به آینده امید بیشتری داشته باشید و در نهایت برای یک زندگی پرفراز و نشیب، اما ماجراجویانه و لذتبخش آماده شوید. مطالب این کتاب که در برخی موارد به داستان نیز شباهت دارند، از حسهای خوشبختی سخن میگویند، احساساتی که هر از چند گاهی همهی ما نیاز به مرور آنها داریم.
میکا والتاری در کتاب مردی بالای صلیب سعی دارد تا با بهرهگیری درست از شواهد معتبر تاریخی در قالب یک داستان پرکشش، جذاب و عاری از هرگونه گزافه گویی ادبی، تصویری روشن از زندگی عیسی مسیح و رسالت او به شما ارائه دهد.
با مطالعه سرگذشت پیامبران الهی خواهید دید که آنان در ابلاغ رسالت خود چه سختیهای زیادی را تحمل کرده و با چه مشکلاتی رو به رو بودهاند. سرگذشت عیسی مسیح نیز از این مصیبتها به دور نبوده است؛ به خصوص که دوران رسالت این پیامبر بزرگوار چندان طولانی نبوده و قبل از آن که تعالیم او بر نظام دقیق و اصول محکمی استوار گردد، از قید حیات رسته و به شهادت رسیده است.
اکنون همانطور که از نام کتاب مردی بالای صلیب (The Secret of the Kingdom) پیداست، میکا والتاری (Mika Waltari) براساس شیوهی جذاب داستان نویسی روایی به وقایع تاریخی میپردازد که در دوران رسالت عیسی مسیح در سرزمین فلسطین رخ داده است. والتاری در این کتاب با استناد بر معتبرترین اسناد و مدارک تاریخی که بر مبنای گفتههای حواریون و متون انجیل استوار هستند، سعی دارد تا زندگی عیسی مسیح و دوران رسالت آن پیامبر را در قالب رمانی دلچسب و گیرا به تصویر بکشد.
ژیرو، که در الجزایر به دنیا آمده و مادرش نیز نویسنده بوده، سفر ادبی خود را در دهه ۱۹۹۰ آغاز کرده است. این کتاب بر روی زندگیاش پس از حادثه موتورسیکلت تراژیک همسرش تمرکز دارد. با بازتابی بر سرنوشت، او سوال میکند که آیا واقعا چیزی به نام شانس وجود دارد یا اینکه سرنوشت، مسیر زندگی ما را تعیین میکند.
از طریق خودآنالیز، نویسنده به کاوش در مضامینی همچون مسئولیت و گناه میپردازد و این سوال را مطرح میکند که چگونه همه چیز در زندگی ما ممکن است به هم مرتبط باشد. پس از حداقل ده سال سکوت در مورد این موضوع، او به دنبال درک این است که چه چیزهایی زندگی را قابل تحمل یا غیرقابل تحمل میکنند، و چگونه میتوان پس از چنین از دست دادنی به زندگی ادامه داد.
عنوان کتاب، 'Live Fast'، از ترانههای لو رید گرفته شده است و به «زنده باد سرعت و جوان مرگی» اشاره دارد. ژیرو شجاعانه ما را وادار به پرسش در مورد زندگیهای روزمره خود میکند. آیا ما همگی در حال زندگی کردن با استرس و عجله هستیم؟ آیا واقعا از زندگیهای خود و توجه به آنچه که در اطرافمان و به ویژه به عزیزانمان رخ میدهد، لذت میبریم؟ به این ترتیب، «زندگی روی دور تند» نه تنها داستان شخصی و عمیق ژیرو را روایت میکند بلکه به ما درسهایی در مورد غم و از دست دادن، مواجهه با مرگ عزیزان، و اهمیت یافتن معنا و تعادل در زندگی پرشتاب امروزی میدهد.
چند روز قبل از مرگ فریدا کالو در سال ۱۹۵۴، وی در یادداشتهای روزانهاش چنین نوشت: «امیدوارم رهایی لذتبخش باشد و هرگز بازنگردم.» فریدا در شش سالگی بیماری فلج اطفال گرفت و در طول عمرش بیماری و جراحات زیادی را تحمل کرد، به همین دلیل درد مزمن جسمی درونمایۀ هنر جادویی او بود.
اسلاونکا دراکولیچ در «رؤیای فریدا» [تختخواب فریدا]زندگی خصوصی یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان زن را بررسی میکند و خاطرات فریدا را با توصیف نقاشیهایش به هم پیوند میدهد و ما را به تفکر در مورد ماهیت درد مزمن و ارتباط آن با خلاقیت دعوت میکند. از آنجا که زندگی غیرمعمول همواره جذابیت دارد، این تصویر مهیج از افکار کالو در آخرین ساعات زندگیاش که توسط نویسندهای خلاق و پر از استعداد محض ترسیم شده است، خوانندگان داستانهای ادبی و هنردوستان را به یک اندازه جذب میکند.
فریدا کالو کسی که شمایل ماندگار هنر معاصر جهان است، هنرمندی که آثارش بازتاب بی واسطۀ آشفتگیهای درونیاش بودند، در زمانی زندگیاش پایان یافت که هنوز اوج شهرت و محبوبیت هنریاش قرار داشت. دراکولیچ داستان را به گونهای روایت میکند که ذهن خواننده متناوباً در حال سفری رفت و برگشت بین زندگی غیرمعمول این هنرمند و تابلوهای نقاشیاش باشد.
«پیج تون» متولد ۱۹۷۵ در انگلستان، و دانشآموختهی فلسفه است. دوران کودکی این نویسنده بخاطر شغل پدرش که رانندهی مسابقات اتومبیلرانی بود در رفتوآمد بین انگلیس و استرالیا و آمریکا گذشت. او از سال ۲۰۰۷ رمانهای عاشقانهی پراحساس مینویسد و تاکنون پانزده رمان عاشقانه، یک مجموعه رمان برای نوجوانها و یک مجموعهداستان کوتاه منتشر کرده است و دو میلیون نسخه از کتابهایش در سرتاسر جهان به فروش رسیده است. تون با همسر و دو فرزندش در کمبریجشایر در انگلیس زندگی میکند. «تنها غم عشق میتواند اینطور زخم بزند» نخستین رمان اوست که در آمریکا منتشر میشود.
وقتی رن متوجه میشود نامزدش به دختر دیگری دل بسته است قلبش میشکند و فکر میکند دیگر هرگز زخمش التیام نخواهد یافت. به امید آنکه دردهایش را فراموش کند، رهسپار آمریکا میشود تا تابستان را در مزرعه پدرش در ایندیانا با او و نامادری و خواهر ناتنی خودش بگذراند. یک شب که در تاریکی در سکوت و آرامش در مزارع ذرت قدم میزند به مردی برمیخورد که او نیز گذشتهای غمبار دارد و کولهباری از خاطرات تلخ را به دوش میکشد.